دور ترین کرانه

ساخت وبلاگ

امروز شروع رسمی پروپوزالمه

البته قبلا گاهی بهش ناخونک میزدم ولی امروز همه چی جدی شروع باید بشه 

یه چالش: ایا تا اخر هفته میتونم پروپوزالمو بنویسم؟

اخر هفته میام و میگم

دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 26 خرداد 1401 ساعت: 12:34

بارها به تجربه دیدم و خودم ثابت کردم که بنده جنبه سریال دیدن ندارماکه در حال ساخت باشه که روانی میشم تا قسمت به قسمت بیاداگه پروژه تموم شده باشه کور میشم که نه تا فصلشو در طی دو روز ببینمدر نهایت فکر میکنم به نفعم نیست خیلی مدتیه سریال  how i met your mother رو شروع کردم اولاش خوب پیش میرفت و اروم اروم در خلال کارهای روزمره ام سریال هم برای تفریح نگاه میکردمولی اخه لامصبا چرا اینقدر لفتش میدین دو روز دارم سه تا یکی نگاه میکنم که فقططططط تموم شه خسته شدمالان یادم که میاد لوسیفر و سریال سلطنت « reign » هم همینطوری دیدم دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 26 خرداد 1401 ساعت: 12:34

آن ها طوری شکیبایی به خرج داده بودند ....
گویی محبت هدیه ای بود !!!
آن ها به بیکران ها دست یافته بودند.........

نوشته های هلیا
کانال تلگرام: https://t.me/hel_name

خاطرات یک دانشجوی پزشکی

دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 26 خرداد 1401 ساعت: 12:34

سلام بامداد هشتمین روز ماه رمضان سال ۱۴۰۱ هست که مینویسمزمانی که پنجمین سال دانشجویی ام در حال اتمامه و هر روز دارم به اینترنی نزدیک تر میشماین دو سال اخیر خیلی سریع گذشت، انقدر سریع که فرصت نداد بعضی از تغییرات را هضم کنمبه پروفایل تلگرام همکلاسی هایم نگاه میکنم و تغییراتشون مو به تنم سیخ میکنههر روز داف تر از دیروز دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 1:53

تازه یکی از بلاگرای خوش سلیقه ای که تقریبا هم سن و سال من بود و گاهی میرفتم تو پیجشون برای ایده دکور و بیشتر اوقات اتلیه میرفت و عکساش با همسرش بود فهمیدم جدا شده و برگام فرو ریختواقعا تو زندگی مردم نیستیم ولی عجب قاب قشنگی بود زندگیش توی اینستاپ ن: اومدم عکس خودمو و اقای یار رو بزارم پروفایل تلگرامم، هزااااااار تا عکس دیدم و اخرین انتخابم عکسی بود که خیلی محو  رفلکسمون تو آینه افتاده بود ، یعنی حتی عکس مستقیم هم نبود ولی بعد کلی ادیت کردن، دلم رضایت نداد و همینم دلیت کردمنمیدونم چرا حس میکنم تمام زندگیم برای خودمه و لحظات ناراحت کننده و خوشحال کننده اش خصوصا برای منه و به کسی ربط نداره دور ترین کرانه...
ما را در سایت دور ترین کرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helia77a بازدید : 119 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 1:53